صار

لغت نامه دهخدا

صار. [ صارر ] ( ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده پیوسته سایه. ( منتهی الارب ).
صار. ( اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید :
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

درخت بسیار شاخ درهم پیچیده پیوسته سایه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب