عبد شمس

لغت نامه دهخدا

عبد شمس. [ ع َ دِ ش َ ] ( اِخ ) ابن عبدمناف از فرزندان اوست. بنوامیه ،که بنوامیه اکبر و بنوامیه اصغراند و آنها قبیله ٔاول از عبدمناف بن قصی اند. ( صبح الاعشی ج 1 ص 357 ).

فرهنگ فارسی

ابن عبد مناف از بزرگان عرب از فرزندان اوست بنوامیه : که بنوامیه اکبر و بنو امیه اصغرند و آنها قبیله اول از عبد مناف بن قصی اند .
ابن عبد مناف از فرزندان اواست : بنوامیه که بنوامیه اکبر و بنوامیه اصغراند و آنها قبیله اول از عبد مناف بن قصی اند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ای چینگ فال ای چینگ فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت