لغت نامه دهخدا
ستی و مَهْسِتی را بر غزلها
شبی صد گنج بخشی در مثلها.نظامی ( خسرو و شیرین ).رجوع به ستی شود.
ست. [ س ِت ت ] ( ع عدد، ص ، اِ ) شش.یقال سِتّة رجال و ست نسوة. اصل آن سدس است ، سین را به تا بدل کرده اند و دال را تا کردند و در تا ادغام نمودند. ( منتهی الارب ).
ست. [ س َت ت ] ( ع اِ ) سخن زشت. || عیب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
ست. [ س َ ] ( عدد، ص ، اِ ) تلفظی است از صد. ( ایران باستان ص 1549 و 9 ).