عجان

لغت نامه دهخدا

عجان. [ ع َج ْ جا ] ( ع ص ) احمق. ( مهذب الاسماء ). گول. ( منتهی الارب ). || خمیرگیر. خمیرکن. ( مهذب الاسماء ). فعّال است مبالغه را. ( اقرب الموارد ).
عجان. [ ع ِ ] ( ع اِ ) گردن. ( منتهی الارب ). گردن به لغت اهل یمن. ( اقرب الموارد ). || سرین. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). || قضیب ممدود از خصیه تا دبر. ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). القضیب الممدود و مابین السبیلین من الرجل و المراءة. ( اقرب الموارد ). || مابین خصیه و دبر. ( منتهی الارب ). مابین خصیه و فَقْحة. ( لسان العرب ). || مابین قُبُل و دبر. ( لسان العرب ). || زیر زنخ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گردن گردن به لغت اهل یمن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال کارت فال کارت فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت