مخاضنه

لغت نامه دهخدا

( مخاضنة ) مخاضنة. [ م ُ ض َ ن َ ] ( ع مص ) با زنی دوستی داشتن. ( زوزنی ). مغازلة. ( تاج المصادر بیهق ) ( از اقرب الموارد ). عشق بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || با هم دشنام دادن به فحش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل