زردگون

لغت نامه دهخدا

زردگون. [ زَ ] ( ص مرکب ) زردرنگ. زردفام. ( فرهنگ فارسی معین ) :
همیدون نداد ایچ کس پاسخش
به بد خیزد و زردگون شد رخش.دقیقی ( گنج بازیافته ص 45 ).

فرهنگ عمید

زردرنگ، زردفام.

فرهنگ فارسی

( صفت ) زرد رنگ زرد فام .
زرد رنگ زرد فام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم