قادره

لغت نامه دهخدا

( قادرة ) قادرة. [دِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث قادر. رجوع به قادر شود. || لیلة قادرة؛ شب نرم و آسان سیر. ( ناظم الاطباء ): بین ارضک و ارض فلان لیلة قادرة. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث قادر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب فال احساس فال احساس