فراسات

لغت نامه دهخدا

فراسات. [ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فراست. رجوع به فراست شود.

فرهنگ فارسی

جمع فراست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم