صدام

لغت نامه دهخدا

صدام. [ ص ِ ] ( ع اِ ) علتی است که در سر ستور باشد. ( منتهی الارب ). || درد نیم سر. ( مهذب الاسماء ). مقابل صداع. || ( اِخ ) نام مردی. ( منتهی الارب ).
صدام. [ ص ِ ] ( اِخ ) نام اسب زفربن حارث است. ( منتهی الارب ).
صدام. [ ص ِ ] ( اِخ ) نام اسب قیس بن نشیبه است. ( منتهی الارب ).
صدام. [ ص ِ ] ( اِخ ) نام اسب لقیطبن زرارة. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نام اسب لقیط بن زراره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال احساس فال احساس فال انبیا فال انبیا فال تماس فال تماس