شوارد. [ ش َ رِ ] ( ع ص ، اِ )ج ِ شاردة. رمندگان و پریشانی ها. در ترجمه مقامات حریری نوشته که شوارد در لغت جمع شاردة است بمعنی شیرماده رمنده و گریزنده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). - شوارد لغت ؛ لغات غریب و نادر. ( از اقرب الموارد ). شواذ از لغت. لغتهای خارج از قیاس. ( یادداشت مؤلف ). شوارد. [ ش َ / ش ُ رِ ] ( اِ ) به فارسی اسم حباری است و به قولی سرخاب و نیز بوقلمون را نامند که آن را ابوالبراقش و ابوالبراق نامند. ( از فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به شوات و شوار شود.
فرهنگ عمید
۱. نافرمان، سرکش. ۲. (صفت ) رام نشدنی. ۳. = شارده &delta، درفارسی در معنای مفرد و جمع هر دو به کار رفته است.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) مونث شارد . ۲ - واحد شارد جمع : شوارد شرد . بفارسی اسم حباری است و بقولی سرخاب و بوقلمون را نامند .