رفا

فرهنگ عمید

اتفاق، پیوستگی، سازگاری.
رفوگر، رفو کننده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) رفوگر رفو کننده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم