رسنده

لغت نامه دهخدا

رسنده. [ رَ س َ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه به کسی یا چیزی برسد. ج ، رسندگان. ( فرهنگ فارسی معین ). واصل. ( یادداشت مؤلف ): سهم صیوب ؛ تیر رسنده. ( منتهی الارب ). بالغ. بِلْغ. بَلْغ. ( یادداشت مؤلف ). || لاحق. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. چیزی که به چیز دیگر می رسد.
۲. کسی که به امری یا کاری رسیدگی کند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه به کسی یا چیزی برسد واصل جمع ( ذیروح ) رسندگان .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم