راه گم کردن

لغت نامه دهخدا

راه گم کردن. [ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گمراه شدن. از راه بدر شدن. از راه بیکسو افتادن. به بیراهه افتادن :
چون کسی کو گم کند در خانه تاریک راه
طفل اشک امشب بچشمم تاسحر گردیده است.مخلص کاشی ( از بهار عجم ).طامع نکند مصلحت خویش فراموش
لقمه به مثل گم نکند راه دهن را.ملک الشعراء بهار.

فرهنگ فارسی

گمراه شدن . از راه بدر شدن . از راه بیکسو افتادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم