لغت نامه دهخدا
از هرطرفی چهره گشائی که منم
در هر صفتی جلوه گر آئی که منم
با اینهمه گه گاه غلط می افتم
نادان کس و بله روستائی که منم.نمیتوان خبری داد از حقیقت دوست
ولی بروی حقیقت حقیقت همه اوست.از مسجد و میخانه وزکعبه و بتخانه
مقصودخدا عشق است باقی همه افسانه.درملک عاشقی که دو عالم طفیل اوست
آن کس قدم نهاد که اول ز سر گذشت قضا شخصی است پنج انگشت دارد
چو خواهد از کسی کامی برآرد