شاخ به شاخ

لغت نامه دهخدا

شاخ به شاخ. [ ب ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از گوناگون و رنگارنگ باشد. || دور و دراز. ( برهان قاطع ). || کنایه از گریه بسیار کردن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. حالت دو حیوان شاخ دار هنگام روبرو شدن باهم و شاخ زدن به یکدیگر.
۲. (صفت ) [قدیمی، مجاز] گوناگون و رنگارنگ: پرنده مرغکان گستاخ گستاخ / شمایل بر شمایل شاخ بر شاخ (نظامی۲: ۱۳۷ )، بدین امیدهای شاخ درشاخ / کرم های تو ما را کرد گستاخ (نظامی۱: ۱۰۳ ).
* شاخ به شاخ پریدن: [مجاز]
۱. از این شاخه به آن شاخه پریدن.
۲. هر لحظه موضوع کلام را تغییر دادن و سخنی دیگر گفتن برای فرار از مجاب شدن.
* شاخ به شاخ جستن: = * شاخ به شاخ پریدن
* شاخ به شاخ شدن: [مجاز] با کسی روبه رو شدن به عزم مجادله یا زدوخورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال ای چینگ فال ای چینگ فال میلادی فال میلادی فال پی ام سی فال پی ام سی