لغت نامه دهخدا ( عدیدة ) عدیدة. [ ع َدَ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث عدید. ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || بهر. ( منتهی الارب ). حصه ، یقال له منه عدیدة، أی حصة. ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). ایام عدیده ، أی معدودة. ج ، عداید. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی مونث عدید، حصه، بهره، معدود، شمرده شدهمونث عدید ۱ - شمرده شده . ۲ - بسیار کثیر : دفعات عدیده اشکالات عدیده .