عاجزانه

لغت نامه دهخدا

عاجزانه. [ ج ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) بحالت عجز. بحالت ناتوانی. مانند عاجز : گفت کلمتی عاجزانه بگویم باشد که آب حلم شاه آتش غضب او را سکون دهد. ( سندبادنامه ص 158 ). و رجوع به عاجز شود.

فرهنگ عمید

۱. مانند عاجزان، با حالت عجز و ناتوانی.
۲. (قید ) از روی عجز و زبونی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) با ضعف و زبونی ضعیفانه : درخواست عاجزانه عاجزانه تقاضا دارد ...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت