حاجیه

لغت نامه دهخدا

حاجیه. [ جی ی َ ] ( ص ) در تداول فارسی زبانان. حاجَّه. حاجِجَة. زنی حج گذارده.

فرهنگ عمید

زنی که به مکه رفته و کعبه را زیارت کرده است.

فرهنگ فارسی

زنی که به مکه رفته باشدوکعبه رازیارت کرده باشد
در تداول فارسی زبانان زنی که حج گذارده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم