بیضوی

لغت نامه دهخدا

بیضوی. [ ب َ ض َ وی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به بیضة. || منسوب به شهر بیضا. || یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیضی شود.
- خط بیضوی ؛ یک قسم از خط ایرانی که دنباله های حروف آن به شکل بیضی می باشد برعکس آفتابی که در آن دنباله بعضی از حروف به شکل دایره می باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(بِ یا بَ ضَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به بیضه . ۱ - به شکل تخم مرغ . ۲ - یکی از اشکال هندسی .

فرهنگ عمید

شبیه بیضی.

فرهنگ فارسی

منسوب به بیضه، تخم مرغی
( صفت ) ۱ - منسوب به بیضه . الف - تخم مرغی بشکل تخم مرغ . ب - یکی از اشکال هندسی بیضی ۲ - منسوب به بیضائ .
ماخوذ از تازی ٠ منسوب به بیضه ٠ یا منسوب به شهر بیضا ٠ یا یکی از اشکال هندسی شبیه به تخم مرغ ٠

ویکی واژه

منسوب به بیضه.
به شکل تخم مرغ.
یکی از اشکال هندسی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود فال احساس فال احساس فال ابجد فال ابجد