تجهیزات

لغت نامه دهخدا

تجهیزات. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ. جهاز. اسباب کار. ساز جنگ. وسایل کار و کارزار.

فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) جمع تجهیز. ۱- بسیجها. ۲- سازها ساز و برگها.

فرهنگستان زبان و ادب

{equipment} [علوم مهندسی] مجموعۀ وسایل و امکاناتی که در یک فرایند به کار رود متـ . افزارگان 2
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم