سکرات. [ س َ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ سکرة. ( دهار ). بی شعوری. بیهوشیها و تکلیفی که بوقت مرگ باشد. ( آنندراج ) ( غیاث ) : یکی از سکرات ملک آن است که همیشه جانیان را بجمال رضا آراسته دارد. ( کلیله و دمنه ). یک دو آواز برآید ز چراغ وقت مردن که بود در سکرات.خاقانی.
فرهنگ معین
(سَ کَ ) [ ع . ] (اِ. ) بی هوشی ای که به هنگام مرگ دست دهد.
فرهنگ عمید
۱. بی خبری ناشی از مستی. ۲. [قدیمی] = سکرت
فرهنگ فارسی
جمع سکره ( اسم ) ۱ - جمع سکر . ۲ - بیشعوری و بیهوشی که به هنگام مرگ دست دهد .