بکور

لغت نامه دهخدا

بکور. [ ب َ ] ( ع اِ ) باران اول وسمی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، بُکُر. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || خرمابن زودرس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خرمابن زودرس. ج ، بُکُر. ( ناظم الاطباء ) ( ازآنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ثمره. ( از اقرب الموارد ). || نوباوه. ( آنندراج ).
بکور. [ ب ُ ] ( ع مص ) پگاه برخاستن و در بامداد رفتن. ( غیاث ). پگاه برخاستن و بامداد کردن و بامداد رفتن ، و الفعل من نصر یقال : بکر علیه و الیه و فیه ؛ یعنی آمد او را بامداد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پگاه برخاستن و بامداد کردن و بامداد رفتن. ( آنندراج ). بامداد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). سحرخیزی. || و بکرت علی الحاجة؛ بامداد رفتم برای حاجت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پگاه خاستن . ۲ - بامداد رفتن . ۳ - بامداد کردن . ۴ - (ا ِمص . ) پگاه خیزی ، سحرخیزی .

فرهنگ عمید

۱. بامداد کردن.
۲. پگاه برخاستن.
۳. بامداد رفتن.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) پگاه خواستن. ۲- بامداد رفتن. ۳- بامداد کردن . ۴- ( اسم ) پگاه خیزی سحر خیزی .

ویکی واژه

پگاه خاستن.
بامداد رفتن.
بامداد کردن.
پگاه خیزی، سحرخیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال احساس فال احساس فال انبیا فال انبیا