تلان. [ ت َ ]( اِ ) تالان و تاراج و غارت و یغما. ( ناظم الاطباء ). تلان. [ ت َ ] ( ع ق ) اکنون. اصل آن ، الان است و «ت » را بر آن افزودند چنانکه در تحین. ( منتهی الارب ). الان و اکنون. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). وصلینا کمازعمت تلانا؛ ای الان. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(تَ لّ ) (ص . ) بسیار فربه ، چاق .
فرهنگ عمید
چاق، بسیارفربه، تنومند.
فرهنگ فارسی
چاق، بسیار، فربه وتنومند اکنون . اصل آن الان است و ت را بر آن افزودند چنانکه در تحین .