لغت نامه دهخدا تباه کار. [ ت َ ] ( ص مرکب ) ضایعکار و فاسدکار و خراب کننده. ( ناظم الاطباء ). تبه کار. که کاری زشت کند. بدکار. طالح. عاصی. مفسد. فاسق. فاجر. سیاه نامه. رجوع به تباه و دیگر ترکیب های آن شود.
فرهنگ فارسی تباه کننده، نابودکننده، خرابکار، فتنه وفساد( صفت ) ۱- فساد کننده خراب کننده . ۲- فاسق فاجر .