ته بندی

لغت نامه دهخدا

ته بندی. [ ت َه ْ ب َ ] ( حامص مرکب ) به اصطلاح صباغان ،رنگی که برای تقویت پیش از رنگ مقصود کشند. ( غیاث اللغات ). به اصطلاح رنگرزان ، رنگی باشد که جامه را پیش از رنگ کردن دهند تا آن رنگ که مطلوب است قوی و دلخواه حاصل شود. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
خون در دل می ، میکند ته بندی صهبای تو
گلشن به غارت میدهد رنگ حنائی پای تو.تأثیر ( از آنندراج ).|| چیزی که پیش از خوردن شراب و غیره خورند مرادف ته پا. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). کمی غذا خوردن ، پیش از رسیدن طعام معتاد. کمی قبل از وقت مقرر خوردن. و با کردن صرف شود. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). || عمل بستن پی بنا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || به معنی جزوه بندی کتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دوختن اوراق کتاب بیکدیگر از جانب انسی آن دوختن جزوات یک کتاب را پیش از تجلید به یکدیگر، و با کردن صرف شود. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). به همه ٔمعانی رجوع به ته و ترکیبهای آن شود.

فرهنگ معین

(تَ. بَ ) (حامص . ) ۱ - خوردن اندکی غذا برای رفع گرسنگی . ۲ - ته دوزی کتاب یا دفتر.

فرهنگ عمید

۱. دوختن ته جزوه های کتاب یا دفتر، جزوه بندی و ته دوزی کتاب.
۲. خوردن اندکی غذا پیش از نوشیدن شراب.

فرهنگ فارسی

۱ - بستن و دوختن ته جزوه ها و کتابها . ۲ - خوردن غذای اندک برای رفع گرسنگی .
باصطلاح صباغان رنگی که برای تقویت پیش از رنگ مقصود کشند
دوختن ته جزوهای کتاب یادفتر، خوردن اندکی غذا

ویکی واژه

خوردن اندکی غذا برای رفع گرسنگی.
ته دوزی کتاب یا دف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم