تجلید

لغت نامه دهخدا

تجلید. [ ت َ ] ( ع مص ) پوست باز کردن اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد )( از قطر المحیط ). پوست وا کردن اشتر. ( زوزنی ). پوست باز کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): جلد الجزور؛ کما یقال سلخ الشاة و قل ما یقال سلخ الجزور. ( منتهی الارب ). || پوست پوشانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). || کتاب را پشت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). کتاب را جلد کردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( از فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - جلد کردن (کتاب و م انند آن ). ۲ - پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی .

فرهنگ عمید

جلد کردن کتاب.

فرهنگ فارسی

پوست بازکردن ازچیزی، جلدکردن، جلدکردن کتاب
( مصدر ) جلد کردن ( کتاب و مانند آن ). جمع : تجلیدات .

ویکی واژه

جلد کردن (کتاب و م انند آن)
پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی