تفرق. [ ت َ ف َرْ رُ ] ( ع مص ) پراگنده شدن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراگنده گردیدن و پریشان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضد تجمع. ( اقرب الموارد ) : جمعند بر تفرق عالم ولی ز ضعف موران باپرندو سپاه پرن نیند.خاقانی || جدا گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). - تفرق اتصال ؛ به اصطلاح طبیبان بمعنی زخم و جراحت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). گسستن پیوسته ای اعم از دریدن ، شکستن و شکافتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). - || جدا شدن چیزی از دیگری یا به بریدن یا به گسستن و امثال آن. ( یادداشت ایضاً ).
فرهنگ معین
(تَ فَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پراکنده شدن ، جدا شدن .
فرهنگ عمید
۱. پراکنده شدن. ۲. پریشان گردیدن. ۳. جدا شدن.
فرهنگ فارسی
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جداشدن ۱ -( مصدر ) پراکنده شدنجدایی افتادن . ۲ - ( اسم ) جدایی پراکندگی پریشانی . جمع : تفرقات . یا تفرق اتصال . شکستگی ( استخوان ) . یا تفرق حواس .پراکنده دلی دل آشفتگی .
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تفرق یا افتراق مفارقت متبایعین از یکدیگر است، بدین معنی که یکی از متبایعین نقل مکان نماید و از دیگری دور شود. تفرق موجب سقوط خیار مجلس است. ← دلیل حکم سقوط خیار مجلس اکثر فقها خیار مجلس را پذیرفته و گفته اند: غرض از تفرق، تفرق بأبدان می باشد. اما مالک و ابو حنیفه خیار مجلس را رد و انکار نموده و گفته اند مراد تفرق یا افتراق به اقوال است نه بأبدان.
[ویکی الکتاب] معنی مَا تَفَرَّقَ: جدا ومتفرق نشد معنی تَفَرَّقَ بـِ: پراکنده کند معنی تَمَیَّزُ: متلاشی وپاره پاره شود(ازکلمه تمیز به معنای تقطع و تفرق است ) معنی یَصَّدَّعُونَ: از هم جدا می شوند - متفرق می گردند (اصل این کلمه یتصدعون بوده ، و تصدع در اصل به معنای تفرق اجزاء ظروف بوده ، و بعدها در مطلق تفرق استعمال شده ، و مراد از آن در آیه "...مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ ﭐللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّد... ریشه کلمه: فرق (۷۲ بار)