پریشان

پریشان

پریشانی یا تشویش به معنای احساس ناراحتی شدید ناشی از رنج جسمی یا روحی است. این حالت، هم جنبه‌های نفسانی و هم جسمانی دارد و به‌طور معمول ناشی از شری است که تصور می‌شود به وقوع نزدیک است. پریشانی معمولاً با تند شدن تنفس و تنگی سینه همراه است و نشانه آن بروز ترسی است که از نگرانی به سمت وحشت و اضطراب پیش می‌رود. تفاوت میان دلواپسی و خوف در این است که خوف ناشی از آگاهی از خطر خارجی است که انسان را تهدید می‌کند، در حالی که دلواپسی ناشی از ترس از اشیاء خاص نیست، بلکه ریشه در انگیزه‌های درونی دارد. پریشان به معنای دلواپس به دو صورت تعریف می‌شود: ۱ - نگران و آشفته. ۲ - در انتظار چیزی بودن. پریشانی و دلواپسی از جمله حالاتی هستند که هم جنبه‌های روانی و هم جسمانی دارند. این حالت معمولاً ناشی از نگرانی از وقوع یک خطر یا مشکل قریب‌الوقوع است. این احساس با تند شدن تنفس و تنگی سینه همراه است و نشانه آن بروز ترسی است که از نگرانی به سمت وحشت و اضطراب پیش می‌رود. تفاوت بین دلواپسی و خوف در این است که خوف ناشی از آگاهی از خطرات خارجی است که انسان را تهدید می‌کند، در حالی که دلواپسی بیشتر ناشی از انگیزه‌های درونی و ترس از مسائل نامشخص است.

لغت نامه دهخدا

پریشان. [ پ َ ] ( نف، ق ) در حال پریشانی. در حال پریشیدن. || پریش. پریشیده. پراشیده. پراکنده. متفرق. منتشر. متشتت. متخلخل. متقسم.صعصع: قردحمة؛ رای پریشان. فکر پریشان

فرهنگ معین

(پَ ) (ص فا. ) ۱ - ژولیده، آشفته. ۲ - پراکنده. ۳ - سرگردان، سرگشته.

فرهنگ عمید

۱. پراکنده.
۲. افشانده.
۳. آشفته.
۴. درهم برهم.
۵. شوریده.
* پریشان شدن: (مصدر لازم )
۱. پراکنده شدن.
۲. آشفته شدن.
۳. مضطرب شدن.
* پریشان کردن: (مصدر متعدی )
۱. پراکنده کردن.
۲. آشفته کردن.

فرهنگ فارسی

کتابی اسن به نثر فارسی تالیف قا آنی شاعر به سبک گلستان سعدی.
پراکنده، درهم برهم، آشفتگی، شوریدگی، شوریده، بینوایی، افسردگیپراکنده شدن
نام دریاچه ایست در سه فرسخی مشرق کازرون

ویکی واژه

ژولیده، آشفته.
پراکنده.
سرگردان، سرگشته.

جملاتی از کلمه پریشان

بطفیل تو عالمی جمعند بلکه این عالم پریشان هم
چو مشکین سلاسل پریشان مباش چو مهر از جگر آتش افشان مباش
باز پوشیدم از پریشانی جامه ی ته نمای عریانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم