تغرب

لغت نامه دهخدا

تغرب. [ ت َ غ َرْ رُ ] ( ع مص ) از سوی غرب آمدن. || دوری گزیدن. و دور رفتن و جدا شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به غربت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

(تَ غَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) از وطن دور شدن ، غربت گزیدن .

فرهنگ عمید

۱. دوری گزیدن، دور رفتن.
۲. از وطن دور شدن.

فرهنگ فارسی

از سوی غرب آمدن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَغْرُبُ: غروب می کند
ریشه کلمه:
غرب (۱۹ بار)

ویکی واژه

از وطن دور شدن، غربت گزیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال شمع فال شمع