غروب

غروب

غروب خورشید یا فروشد خورشید به معنای ناپدید شدن روزانهٔ خورشید در زیر افق به دلیل چرخش زمین و دیگر سیاره‌های منظومهٔ شمسی است. این پدیده همچنین با نام‌های نماشام، شامگاه، ایوار، خورنشین یا خورنشست شناخته می‌شود. شرایط جوی که به واسطهٔ این پدیده خورشید ایجاد می‌شود، چه قبل و چه بعد از ناپدید شدن آن در زیر افق، معمولاً به عنوان غروب نامیده می‌شود. در علم نجوم، این زمان به لحظه‌ای اطلاق می‌شود که لبهٔ بالایی قرص خورشید در زیر افق غربی ناپدید می‌شود. به دلیل شکست نور در جو، مسیر پرتوهای خورشید در حال غروب به شدت در نزدیکی افق منحرف می‌شود، به گونه‌ای که حتی زمانی که قرص خورشید نزدیک به یک قطر در زیر افق قرار دارد، غروب نجومی به طور ظاهری رخ می‌دهد. این مفهوم نباید با گرگ‌ومیش اشتباه گرفته شود، که به لحظه‌ای اشاره دارد که خورشید حدود ۱۸ درجه زیر افق قرار دارد. دورهٔ زمانی بین این مفهوم نجومی و گرگ‌ومیش به نام شفق شناخته می‌شود. همچنین به معنای ناپدید شدن خورشید در افق مغرب است. اما در میان فقها در مورد تحقق آن اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی بر این باورند که به معنای ناپدید شدن قرص خورشید از افق غربی است، در حالی که دیگران معتقدند که این مفهوم به از بین رفتن سرخی افق در سمت مشرق مربوط می‌شود. بر اساس دیدگاه اول، این پدیده زمانی محقق می‌شود که قرص خورشید به‌طور کامل ناپدید شود و نور آن از مکان‌های بلند مانند قله کوه‌ها و برج‌ها جمع گردد، حتی اگر سرخی افق مشرق همچنان باقی باشد. بنابراین، اگر قرص خورشید ناپدید شود اما نور آن بر روی مکان‌های بلند باقی بماند، این پدیده تحقق نیافته است. همچنین، اگر قرص خورشید به دلیل وجود ابر یا تاریکی ناپدید شود، باز هم این پدیده محقق نمی‌شود. در مقابل، دیدگاه دوم بر این است که ملاک آن، زوال سرخی افق شرقی است. به این معنا که زوال سرخی نشانه‌ای از این پدیده است، نه اینکه خود آن به شمار آید. این دیدگاه، نظر غالب میان فقهاست.

لغت نامه دهخدا

غروب. [ غ ُ ] ( ع مص ) فروشدن ماه و جز آن. ( منتهی الارب ). فرورفتن ماه و آفتاب و با لفظ کردن و شدن مستعمل ( است ). ( آنندراج ). فروشدن آفتاب و ستاره. ( تاج المصادر بیهقی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره. ( مصادر زوزنی ). دور شدن و مخفی گردیدن ستاره در مغیب خود. ( از اقرب الموارد ). آفتاب نشستن. آفتاب بر زمین نشستن. دست بر زمین زدن خورشید. یونس اندر دهان ماهی شدن. ( از آنندراج ). غروب مقابل طلوع و غارب مقابل طالع، و مغارب مقابل مطالع است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). افول. خفوق. مغیب. مغرب. وجوب. بُیود: و سبح بحمدربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها. ( قرآن 130/20 )

فرهنگ معین

(غُ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا هر ستارة دیگر. ۲ - (اِ. ) هنگام غروب آفتاب.

فرهنگ عمید

۱. زمان قرار گرفتن خورشید در افق، پایانِ روز.
۲. (اسم مصدر ) فرورفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره.
۳. پایان یافتن چیزی یا امری: غروب جوانی، غروب دولت.

فرهنگ فارسی

دورشدن، فرورفتن وناپدیدشدن آفتاب
۱ - فرو شدن آفتاب و ماه و ستارگان دیگر ناپدید شدن ستارگان و جز آنها افول مقابل طلوع ۲ - ( اسم ) هنگام غروب آفتاب مغرب.
جمع غرب

دانشنامه آزاد فارسی

غروب (setting)
در اخترشناسی، لحظۀ پنهان شدنِ جسمِ آسمانی زیرِ افقِ ناظر. برای اجسامی که قرصِ قابلِ مشاهده ای دارند، به خصوص خورشید و ماه، غروب در لحظه ای رخ می دهد که کنارۀ بالایی آن ها دقیقاً زیرِ افقِ ناظر قرار گیرد. شکستِ جوّیِ زمین موجب می شود که جسم دیرتر از واقع در حالِ غروب دیده شود. لازم است این پدیده را هنگامِ محاسبۀ زمانِ رصدِ طلوع و غروب در نظر گرفت.

جملاتی از کلمه غروب

روز و شب آنجا بجز اطوار نیست شب غروب طور باشد تار نیست
دوش که این شهسوار کره ابلق از قرپوس غروب گشت معلق
ز غوطه زدن در غروب و طلوعی که آید پیاپی ز رخشنده اختر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم