تذکار

لغت نامه دهخدا

تذکار.[ ت َ ] ( ع مص ) یاد کردن چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نگه داشتن چیزی در ذهن. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ذکر نمودن ، و بکسر خطاست ، چرا که سوای تبیان و تلقای ، هیچ مصدری بر وزن تفعال بکسر نیامده مگر اسم جنس و صفات ، برین وزن اکثر می آید چنانکه تمثال و تمساح و تلعاب بمعنی بسیار بازی کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ذکر کردن ، به یاد آوردن .

فرهنگ عمید

۱. ذکر کردن.
۲. به یاد آوردن.
۳. یادآوری.

فرهنگ فارسی

ذکرکردن، بیاد آوردن، یاد آوری
۱- ( مصدر ) ذکر کردن بیاد آوردن . ۲-( اسم ) یاد آوری ذکر. جمع : تذکارات .

ویکی واژه

ذکر کردن، به یاد آوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم