مصدری. [ م َ دَ ] ( ص نسبی ) متعلق ومنسوب به مصدر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مصدر شود. - وجه مصدری ؛ در دستورهای قدیم ، فعلی را می گفتند که به صورت اسم ( مصدر ) درآمده باشد و غالباً متعاقب صیغه مطلوب یکی از افعال بایستن ، یارستن ،توانستن ، خواستن ، شایستن و... درآید، چون : نخواهم شنیدن ، نیارم گفتن ، نتوانم رفتن ، نباید بستن. در استعمال این صورت در قدیم بیشتر مصدر کامل به کار بوده است ولی امروزه بیشتر با مصدر مرخم یا مخفف به کار می رود: نباید گفت ، نشاید شنید، نیارست دید، نخواهد رفت و... : اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به مصدر . یا وجه مصدری فعلی است که بصورت اسم ( مصدر ) در آمده باشد : باید رفتن نشاید گفتن شنیدن . در قدیم وجه مصدری را با ن علامت مصدر استعمال میکردند ولی بمرور زمان مصدر را مخفف آوردند و امروز نیز چنین گویند : نخواه گفت نشاید رفت : اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت . ( حافظ )
ویکی واژه
مربوط به مصدر. یای مصدری. مصدر بودن، گماشته. مصدر به خانه فرستادن و به کار کلفتی و رختشویی ... وادار ساختن و دیگر اسرار مگو از مسائل مصدری در خانه فرمانده بود.«شهری»