تجنب

لغت نامه دهخدا

تجنب. [ ت َ ج َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) اجتناب. ( تاج المصادر بیهقی ). به یک سو شدن. ( دهار ). دور شدن. ( ترجمان عادل بن علی ). دور شدن از چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). دور شدن و یک سو شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). اجتناب و دوری کردن. ( فرهنگ نظام ): و در عموم احوال از غفلت و کاهلی تجنب واجب شناسد. ( کلیله و دمنه ). خردمندان... از جنگ عزلت گرفته اند و از بیدار کردن فتنه... تجنب واجب دیده اند. ( کلیله و دمنه ). از دریا و آتش تحرز و تجنب ممکن است و از خشم پادشاه ناممکن و متعذر. ( سندبادنامه ص 72 ). || جنب شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). جنب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ جَ نُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) دوری جستن ، دوری کردن .

فرهنگ عمید

دور شدن، دوری گزیدن، دوری کردن.

فرهنگ فارسی

دورشدن، دوری گزیدن، دوری کردن
۱- ( مصدر ) دوری جستن کرانه گرفتن بیک سو شدن دور شدن . ۲-( اسم ) دوری . جمع : تجنبات.

ویکی واژه

دوری جستن، دوری کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نخود فال نخود فال راز فال راز فال رابطه فال رابطه