تعزی

لغت نامه دهخدا

تعزی. [ ت َ ع َزْ زا ] ( ع اِ ) عزوی ̍. کلمه ای است جهت عطوفت و مهربانی خواستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تعزی. [ ت َ ع َزْ زی ] ( ع مص ) شکیبایی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تصبر. ( اقرب الموارد ). || بازبستن و نسبت پذیرفتن راست باشد یا دروغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). و منه الحدیث : من تعزی بعزاء الجاهلیة فاعضوه بهن ابیه و لاتکنوا؛ ای من انتسب الی الجاهلیة باحیاء سنة اهلها و اتباع سبیلهم فی الشتم و اللعن او افتخر بالاباء. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(تَ عَ زّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شکیب ورزیدن ، شکیبایی کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شکیب ورزیدن شکیبایی کردن .

ویکی واژه

شکیب ورزیدن، شکیبایی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس