تحریص

لغت نامه دهخدا

تحریص. [ ت َ ] ( ع مص ) آزمند و راغب گردانیدن کسی را بر چیزی. ( از اقرب الموارد ). آزمند گردانیدن کسی را بر چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). در شغف و آز انداختن. ( آنندراج ). ترغیب و تحریک و ورغلانیدگی. ( ناظم الاطباء ). به حرص و آز انداختن. ( فرهنگ نظام ). رجوع به تحریص کردن و تحریص نمودن شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آزمند ساختن ، برانگیختن .

فرهنگ عمید

۱. حریص گردانیدن، آزمند کردن.
۲. راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی.

فرهنگ فارسی

حریص گردانیدن، آزمندکردن، وادارکردن، راغب
( مصدر ) ۱- آزمند کردن باز افکندن . ۲- بر انگیختن ترغیب کردن تحریص . ۳- ( اسم ) انگیزش ترغیب تحریک . جمع : تحریصات . توضیح این کلمه بدین معنی مستحدث است .

ویکی واژه

آزمند ساختن، برانگیختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم