صاین

لغت نامه دهخدا

صاین. [ی ِ ] ( ع ص ) نگاهدارنده. متحفظ. || پرهیزکار : در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین ومتدین و متورع و متقی. ( سندبادنامه ص 129 ). رجوع به صائن شود. || در مغولی بمعنی نیک است. ( تعلیقات ادگار بلوشه بر جامع التواریخ رشیدی ص 28 ).

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نگاه دارنده . ۲ - پرهیزگار.
( ~ . ) [ مع . ] (ص . ) نیک .

فرهنگ عمید

نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان.

فرهنگ فارسی

نگاه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
( صفت ) نیک .

فرهنگ اسم ها

اسم: صاین (پسر) (عربی) (تلفظ: sāyen) (فارسی: صاین) (انگلیسی: sayen)
معنی: نگه دارنده، محافظ، ( به مجاز ) حفظ کننده ی خویشتن از گناه، پرهیزکار، صائن، نگاه دارنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال تاروت فال تاروت فال جذب فال جذب فال مارگاریتا فال مارگاریتا