خرچ

لغت نامه دهخدا

خرچ. [ خ َ ] ( اِ ) خرج. ( از ناظم الاطباء ).
- خرچ راه شدن ؛ کنایه است از «در راه سفر مردن ». ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

خرج ترکیب : خرچ راه شدن : کنایه است از [ در راه سفر مردن ] .

ویکی واژه

صدای خرد شدن یا شکستن استخوان و بعضی اشیاء توسط له شده نه ضربه خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم