لغت نامه دهخدا
بنده زاده آن خداوند مجید
زاده ازپشت جواری و عبید.مولوی.|| کشتی های بزرگ. کشتیهای رونده. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) : بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفائن را ترتیب سازد. ( بدایعالازمان فی وقایع کرمان ). رجوع به جاریة شود.
جواری. [ ج َ ] ( اِ ) در تداول اهالی خراسان ذرّت را گویند.