لغت نامه دهخدا
ثول. [ ث َ] ( ع اِ ) گروه زنبوران عسل. ( واحد از لفظ خود ندارد ). || نر از زنبور عسل. || خانه زنبوران عسل. || شوره درخت. || نره شتر. || غلاف نره شتر. ج، اثوال.
ثول. [ث َ ] ( ع مص ) احمق گردیدن. || دیوانه شدن گرفتن. || ثولاء شدن گوسفند و آن استرخائی است در اعضای گوسفند یا دیوانگی گوسفند که چون بدو عارض شود تبعیت گوسفندان گذارد و تنها چرد. || ثول وعاء؛ ریختن همه آنچه را که در خنور بود.
ثول. [ ث ُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ أثول.