تیری

لغت نامه دهخدا

تیری. ( حامص ) راستی و خوش برشی و خوبی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
گروکان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیری چو خاده.سوزنی ( از یادداشت ایضاً ).
تیری. ( ص نسبی ، اِ ) شکل تیر. شکل عمودی. شکل بئری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): اگر دو راست باشد و سوم بزرگتر [یعنی از سه عدد که در هم ضرب شود] آنچه گرد آید او را تیری خوانند زیرا که ماننده تیربود که به بام خانه بکار برند. ( التفهیم بیرونی ).
تیری. ( اِخ ) از پادشاهان اشکانی است که 21 سال سلطنت کرد. او پسرجوذرز بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2571 شود.
تیری. [ تی ی ِ ] ( اِخ ) نام چند فرمانروا درنواحی فعلی کشور فرانسه است : تیری اول ، پسر کلوویس که در حدود 486م. متولد شد و در سالهای 511-534 م. فرمانروای استرازی بود. تیری دوم ، پسر شیلدبرت دوم که در سال 587 م. متولد شد و از سالهای 595 تا 613 م. فرمانروای بورگونی و اورلئان بود و در سالهای 611 و 613 م. فرمانروائی استرازی را نیز در دست داشت. تیری سوم ، پسر کلوویس دوم و فرمانروای نوستری و بورگونی بود و در سال 673 م. بدست شیلدریک دوم از سلطنت برکنار گردید ولی در سال 673 م. مجدداً به فرمانروائی رسید. تیری چهارم ، پسر داگوبرت سوم است که در سال 721 م. به فرمانروائی نوستری رسید. ( از لاروس ).
تیری. [ تی ی ِ ] ( اِخ ) تاریخ دان فرانسوی است که در سال 1795 م. در بلوا متولد شد ودر سال 1856 م. درگذشت وی در شرح حوادث تاریخی استاد بود. او ابتدا حوادث و مسائل و مدارک تاریخی را مورد انتقاد روشن فکرانه خود قرار میداد و پس از یک بررسی دقیق علمی به شرح حوادث می پرداخت و آثارش شهرت بسزائی یافت. ( از لاروس ).

فرهنگ فارسی

تاریخ دان فرانسوی است که در سال ۱۷۹۵ در بلوا متولد شد و در سال ۱۸۵۶ میلادی درگذشت وی در شرح حوادث و مسائل و مدارک تاریخی را مورد انتقاد روشن فکرانه خود قرار میداد و پس از یک بررسی دقیق علمی به شرح حوادث می پرداخت و آثارش شهرت بسزائی یافت

دانشنامه عمومی

تیری (بازیکن فوتبال). تیری ( انگلیسی: Tiri؛ زادهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۱۹۹۱ ) بازیکن فوتبال اهل اسپانیا است.
از باشگاه هایی که در آن بازی کرده است می توان به باشگاه فوتبال کادیس و باشگاه فوتبال اتلتیکو مادرید بی اشاره کرد.

ویکی واژه

به زبان فارسی منسوب به تیر است اما اصطلاح باستانی آن به معنی گفت به زبان عیلامی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم