رومه

لغت نامه دهخدا

( رومة ) رومة. [ م َ ] ( ع اِ ) سریشم. ( ناظم الاطباء ). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. ( منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. ( منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.
رومه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) موی اندام. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). موی اندام نهانی. ( یادداشت مؤلف ). رنبه. ( از شرفنامه منیری ). موی زهار. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) :
شد جای جای ریخته از ننگ روی او
ریشی که ننگ دارد از او رومه زهار.سوزنی.جان کن ای کور و جگرسوز و سخن نیکو گو
مژه و رومه چه کردند ترا می دانی.سوزنی.رومه سوزی مژه برمی کنی از نادانی
ای به هر کندن و هر سوختنی ارزانی.سوزنی.سرش همچون سر ماهیست لغزان
به بن بر، رومه مرغول چون شصت.سوزنی.
رومه. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه آن 219 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
رومه. [ م َ ] ( اِخ ) مسقطالرأس ندایه پدرمادر یهویاکیم بود و کاندر بر آن است که همان رومیه ای است که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است. ( از قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ عمید

= رمکان: شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومهٴ زهار (سوزنی: ۴۱ ).

فرهنگ فارسی

مسقط الراس ندایه پدر و مادر یهو یا کیم بود و کاندر بر آنست که همان رومه ایست که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است .

دانشنامه عمومی

رومه روستایی در دهستان میغان بخش مرکزی شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۱۸ نفر ( در ۱۱۲ خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

از نیا-هندوایرانی Hráwma*، همریشه با سانسکریت (róman) रोमन्.
موی اندام.
موی زهار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال چای فال چای فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه