تکش

لغت نامه دهخدا

تکش. [ ت َ ک َ ] ( اِ ) استخوان انگور. ( صحاح الفرس ). تخم و دانه انگور را هم گفته اند. ( برهان ). هسته انگور. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تکز تکژ و تکس شود. || مخفف ته کش ، بمعنی ته نشین :
تکش با تلاوش درآمیخته
چنین رودی از هر دو انگیخته.نظامی ( اقبالنامه چ وحید ص 180 ).
تکش. [ ت َ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از ملوک و سلاطین است. ( برهان ). نام سلطان تکش خان خوارزمی پسر سلطان اتسز خوارزمشاه بود. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پادشاه پنجم از سلسله خوارزمی... ( از ناظم الاطباء ). سلطان علاءالدین ، تکش بن ایل ارسلان که در سال 596 درگذشت. ( از تاریخ مغول اقبال ص 8 ) :
ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
خسرو گیتی علاءالدین و الدنیا تکش.کمال اسماعیل ( از انجمن آرا ).تکش با غلامان یکی راز گفت
که این را نباید بکس باز گفت.سعدی.رجوع به تاریخ مغول اقبال و تاریخ سیستان و تاریخ گزیده و لباب الالباب و تاریخ جهانگشا و حبیب السیر و اخبار الدولة السلجوقیه و کامل ابن اثیر ج 10 ص 48 و 55 شود.

فرهنگ عمید

= تکژ

فرهنگ فارسی

ابو المظفر علائ الدین بن ایل ارسلان پادشاه ایران از سلسله خوارزمشاهیان ( جل. ۵۶۸ - ف. ۵۹۶ ه. ق . ) وی ری و اصفهان را بر ممالک خوارزمشاهی افزود .
( اسم ) استخوان و تخم انگور هست. انگور .

فرهنگ اسم ها

اسم: تکش (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: takaš) (فارسی: تکش) (انگلیسی: takash)
معنی: نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان

دانشنامه عمومی

تکش (مجارستان). تِکِش ( به مجاری: Tékes ) یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در بارانیا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال راز فال راز