لغت نامه دهخدا توپر. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) انباشته. مقابل کاواک و توخالی.از: «تو» ( داخل ، اندرون ) + «پر» ( مملو، انباشته ).
فرهنگ عمید ۱. [مقابلِ توخالی] آنچه میان تهی نباشد: لاستیک توپر.۲. [مجاز] شخص پخته و کارآزموده.۳. [مجاز] تودار.