تصفیه کردن

لغت نامه دهخدا

تصفیه کردن. [ ت َ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) صاف کردن و روشن و پاکیزه نمودن. ( ناظم الاطباء ). پالودن. || مأخوذ از تازی و در تداول امروز اصلاح سازمانها از نظر اعضای صالح و ناصالح.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پاک کردن پالودن بی آلایش کردن . ۲ - بپایان رسانیدن امری را . ۳ - رفع اختلاف کردن . یا تصفیه کردن حساب

ویکی واژه

depurare
purificare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال چای فال چای فال احساس فال احساس