لغت نامه دهخدا
بهر تحریض است بر اخلاص و جد
کاندر آن خدمت فزون شو مستعد.مولوی ( مثنوی ).نهی بر اهل تقی تبعیض شد
لیک بر اهل هوی تحریض شد.مولوی ( مثنوی ).|| اشنان خریدن بهمگی بضاعت خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || رنگ کردن جامه به گل کاجیره یعنی گل رنگ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). رنگ کردن جامه در گل عصفر. ( ناظم الاطباء ). || کهنه و پوسیده گردیدن کرانه جامه و طره آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زایل شدن حَرَض از کسی. || خداوند حُرْضة [ امین قماربازان ] شدن. ( از اقرب الموارد ).