تجاهل. [ ت َ هَُ ] ( ع مص ) نادانی نمودن. ( زوزنی ) ( دهار ). با وجود دانستن خود را نادان و نادانسته وانمودن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). خویشتن را نادان نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خود را نادان در امری نشان دادن. ( فرهنگ نظام ). || نادانی رابهانه کردن و ساده دلی را وانمودن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(تَ هُ ) [ ع . ] (مص ل . ) خود را به نادانی زدن .
فرهنگ عمید
خود را به نادانی زدن، به نادانی تظاهر کردن، خود را نادان نشان دادن.
فرهنگ فارسی
خودرابه نادانی دن، تظاهربه نادانی کردن ( مصدر ) نادانی نمودن خود را بنادانی زدن . یا تجاهل عارف . بنادانی زدن دانا خود را تجاهل العارف .