تأمين

لغت نامه دهخدا

تأمین. [ ت َءْ ] ( ع مص ) امین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). || حفظ کردن و امن نمودن : لشکر برای تأمین ملک لازم است. ( فرهنگ نظام ). || امین پنداشتن. || اعتماد کردن. || راستی کردن. || آمین گفتن دعای کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): تأمین در نماز جایز نیست.

فرهنگ معین

( تأمین ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ایمن کردن ، آرام دادن . ۲ - حفظ کردن .

فرهنگ عمید

۱. آماده کردن.
۲. (صفت ) آماده.
۳. (صفت ) دارای امنیت.
۴. امنیت داشتن.

فرهنگ فارسی

امین دانستن کسی را، امن کردن، امنیت کردن
۱- ( مصدر ) ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن . ۲- امین کردن . ۳- حفظ کردن امن کردن . ۴- آمین گفتن دعای کسی را .۵- ( اسم ) ایمنی .جمع : تامینات . یا تامین آتیه ( آینده ). اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه . یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات . یا تامین معاش . پیش بینی و تدارک وسایل زندگی . یا تامین منافع.پیش بینی سود برای خویش . یا تامین نظر . اعمال نظر و میل خود.

فرهنگستان زبان و ادب

تأمین
[علوم نظامی] ← تدارک

ویکی واژه

ایمن کردن، آرام دادن.
حفظ کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال درخت فال درخت فال سنجش فال سنجش فال کارت فال کارت