بگه

لغت نامه دهخدا

بگه. [ ب ِ گ َه ْ ] ( ق مرکب ) بگاه. رجوع به بگاه و انجمن آرا و ناظم الاطباء و آنندراج و غیاث شود.

فرهنگ عمید

= بگاه

فرهنگ فارسی

۱- بوقت بموقع مقابل بیگاه . ۲- صبح زود هنگام فجر . یا بگاه تر. زودتر.

ویکی واژه

اصطلاح فوق در فرهنگ و زبان ماد رایج بوده به در عبارتی سرزمین آذربایجان ایران متداول است. بگ با بگه علی‌رغم شباهت تلفظ، اولی نام یا صفت است و دومی کسی که به آن صفت موصوف است، معنی می‌دهد. بگه به زبان فارسی مگه یا مگر هم می‌تواند باشد.
چنین معتقدند که اصطلاح بگه بیشتر در مورد الهه میترا (مِهر) به کار می‌رفته، ولی در کتیبه‌های هخامنشی این کلمه‌ای است که در مورد ایزدان بطور اعم به کار رفته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم