راسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص نسبی ) ( از: راست و«هَ» نسبت ) بمعنی آنکه همه کارها را به دست راست کند، ضد چپه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( از شعوری ). آنکه کارها را بدست راست کند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ).کسی که همه کارها بدست راست کند، مقابل چپه و چپال. ( لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ). || راست ، مقابل چپ. ( از لغت محلی شوشتر ). || هموار. بی اختلاف مساوی. برابر :
برآمد یکی تند برف گران
زمین راسته شد کران تا کران.فردوسی. || ( اِ ) راه راست هموار مسطح. ( لغت محلی شوشتر ). راه راست هموار و مسطح را نیز گویند. ( برهان ). راه راست. || چهارسو و بازار. ( شعوری ). صف دکانهای بازار. ( غیاث اللغات ). چون راسته بازار. ( یادداشت مؤلف ). صف و قطار رسته است نه راسته. ( انجمن آراء ). در فرهنگ ناصری بمعنی صف و قطار رسته است نه راسته اما در بهار عجم راسته به زیادت الف بمعنی صف قطار آورده. ( از آنندراج ). و بمعنی صف و قطار رسته است و راسته نیز آمده. بازار راست. ( ناظم الاطباء ). ردیف و صف دکانها. این لفظ تنها در یک مورد ( راسته بازار ) استعمال میشود اما مخفف آن ( رسته )در مطلق ردیف و صف همه جا در نظم و نثر استعمال میشود ریشه این لفظ همان ریشه راست است. ( از فرهنگ نظام ). دسته. رده. رسته. در کتب علمی معاصر راسته را در تقسیم بندی جانوران در برابر تیره و جنس بکار برند: راسته آمیبی ها. راسته فرانیفرها. راسته سمداران. رجوع به جانورشناسی سیستماتیک تألیف آزرم ص 41 و ص 52 و جانورشناسی عمومی ج 1 ص 70 شود.
- راسته بازار ؛ صف بازار که عبارت از واحدالطرفین بازار است و در آن دکاکین میباشد و ظاهراً مرکب است از راست بمعنی مستقیم و های برای نسبت است. ( آنندراج ). بازار راست بدون اعوجاج. ( ناظم الاطباء ) :
عمری است که دل در طلب قیمت تأثیر
در راسته بازار قمر ناله فروش است.طالب آملی ( از آنندراج ).رونق راسته بازار گهر را شکند
ته بساطی که من ازآبله پا دارم.دانش ( از آنندراج ).- راسته بزازان ؛ رسته بزازان. ( یادداشت مؤلف ).
|| راه ، که به عربی صراط خوانند. ( لغت محلی شوشتر ).
- راسته بندی ؛ راهسازی و مرمت کردن آن. ( ناظم الاطباء ).
|| ( ص ) راست و درست مقابل دروغ. ( شعوری ). بمعنی راست که مقابل دروغ است. ( از لغت محلی شوشتر ). || بمعنی راست که مقابل کج است. ( از لغت محلی شوشتر ). در اصطلاح حساب و هندسه بجای مستقیم پذیرفته شده است. ( از واژه های فرهنگستان ). || بمعنی راست که مقابل چپ است. ( از لغت محلی شوشتر ). || شخص قابل و عادل و صادق و شایسته. ( ناظم الاطباء ). || دراز بی چین. || ( اِ ) بجای اردر پذیرفته شده است. ( از واژه های فرهنگستان ).
(تِ ) ۱ - (ص . ) راست ، مقابل چپ . ۲ - عادل . ۳ - (اِ. ) صِنف ، رده . ۴ - محله ، ناحیه ۵ - (عا. ) گوشتی که به طور مستقیم و در دو جانب ستون فقرات حیوان قرار دارد. ۶ - یکی از مدارج تقسیم بندی گیاهان یا جانوران .
۱. (زیست شناسی ) گوشت چسبیده به ستون مهره ها، پشت مازه، پشت مازو.
۲. راه راست و هموار.
۳. دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار.
۴. طول، بخش طولی: راستهٴ پارچه.
۵. (زیست شناسی ) از گروه هایی که در تقسیم بندی گیاهان و جانوران به کار می رود و تیره های وابسته به یکدیگر را در بر دارد: راستهٴ گوشت خواران شامل گربه ، سگ، خرس و مانندِ آن ها.
۶. مستقیم و صاف: شلوار راسته.
۷. [مجاز] شخصی که بتوان به او اعتماد کرد، شخص درستگار و راست گو.
۱ - ( صفت ) کسی که کارها را بدست راست کند قابل شایسته . ۲ - عادل . ۳ - صادق . ۴ - ( اسم ) راه راست و هموار ۵ - صف رده . ۶ - گوشتی که به طور مستقیم در دو جانب ستون فقرات حیوان قرار دارد و از آن در کباب اسنفاده میکنند . ۷ - بازار راست و مستقیم : راسته زرگرها . ۸ - محله ناحیه . ۹ - یکی از مدارج تقسیم بندی گیاهان یا جانوران که از شاخه کوچکتر و از دیگر تقسیمات بزرگتر است .
{order} [زیست شناسی] پنجمین رتبۀ رسمی در آرایه شناسی موجودات زنده، بالاتر از تیره و پایین تر از رده
{sirloin} [علوم و فنّاوری غذا] بخشی از لاشۀ دام که در دو طرف ستون فقرات پیش تر از بالاران قرار دارد
راسته (زیست شناسی). راسته ( به لاتین: ordo ) یک طبقه آرایه شناختی است که بالاتر از خانواده ( در جانوران ) یا تیره ( در گیاهان ) و پایین تر از رده جای دارد. یک طبقه بالاتر مجاور آن بالاراسته و یک طبقه پایین تر زیرراسته نام دارد.
همچنین به عنوان واحد آرایه شناختی، آرایه ای در آن طبقه است.
پسوند لاتین - i ) formes ) به معنی «سانان» برای نام علمی راسته های پرندگان و ماهیان به کار می رود ولی ممکن است این پسوند برای برخی پستانداران و بی مهرگان کمتر به کار رود.
فضای خطی و محوری بازار ایرانی که در حکم ستون فقرات اندام بازار است، و علاوه بر عرضۀ کالاها، سایر فضاهای مهم نیز از آن منشعب، یا به آن متصل می شوند. در معماریِ بازارهای ایرانی، راسته فضایی یکنواخت نیست، بلکه فضاهای متنوعی، ازجمله چهارسوق و واشدگاه های کوچک و بزرگ، همچون میدان یا حسینیه های روباز، در فواصلی از هم، در آن طراحی می شوند و ترکیبی موزون و متنوع به راسته می بخشند. راسته علاوه بر پیونددادن عناصر فضایی بازار، محوری بسیار قوی در ساخت شهر محسوب می شود، و از لحاظ اجتماعی عمومی ترین نوعِ تبادل اجتماعی است.
راسته (زیست شناسی). راسته (زیست شناسی)(order)
در رده بندی زیست شناختی، گروهی از خانواده های وابسته. مثلاً خانواده های اسب، کرگدن، و خوک خرطوم دار در راستۀ فردسمان دسته بندی می شوند، زیرا همۀ آن ها در هر پا یک یا سه انگشت دارند. نام راسته ها را، برخلاف نام جنس و گونه، ایتالیک نمی نویسند. طبق قرارداد، نام راسته های ماهیان و پرندگان به «Formes»، نام راسته های پستانداران، دوزیستان، خزندگان، و سایر جانوران به «a»، نام راسته های قارچ ها و گیاهان به «ales» ختم می شود. چند راستۀ خویشاوند را در یک رده دسته بندی می کنند.
راست، مقابل چپ.
عادل.
صِنف، رده.
محله، ناحیه.
گوشتی که بهطور مستقیم و در دو جانب ستون فقرات حیوان قرار دارد.
یکی از مدارج تقسیمبندی گیاهان یا جانوران.