خبری

لغت نامه دهخدا

خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) مقابل انشائی.
- جمله خبری ؛ جمله خبری جمله ای است که قابل صدق و کذب است در مقابل جمله انشائی که چنین قابلیتی ندارد. جملاتی چون : زید رفت ، عمرو آمد، حسن ایستاده است ، تقی نشسته است ، درخت سبز است همه جمله خبری اند.
- واگن خبری ؛ واگنی که از تعطیل واگنها در آخر شب خبر دهد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
خبری. [ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) راوی. مورخ. تاریخ نویس. ( از ناظم الاطباء ).
خبری.[ خ َ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به خبر که قریه ای است از قراء فارس در نواحی شیراز. ( از انساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

منسوبست به خبر که قریه ایست از قرائ فارس در نواحی شیراز .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم